(Occupational Health And Saftey Assessment Series) به معنای «مجموعه ارزیابی ایمنی و بهداشت حرفه ای» است. و OHSAS-18001:1999 نام نظام جهانی مدیریت ایمنی و بهداشت حرفه ای مصوب) IS0 سازمان بینالمللی استاندارد) است و عبارت است از نیازمندیهای نظام مدیریت ایمنی و بهداشت حرفه ای، تا یک سازمان بتواند بخوبی مخاطرات مربوط به ایمنی و بهداشت حرفه ای را کنترل کند و یک محیط سالم و ایمن کاری را به وجود آورد و عملکرد خود را بهبود بخشد. توجه به استانداردهای نظام OHSAS 18001 از سال آخر دهه 1990 میلادی آغاز شد و سازمانهای عمومی و خصوصی زیادی در سطح دنیا با اجرای آن گزارش کردند که اجرای این نظام باعث بهبود ایمنی و بهداشت محیط کارشان شده و هزینههای ضایعات را نیز به شدت کاهش داده است. اصولاً هدف از اسقرار نظام ایمنی و بهداشت شغلی، سالمسازی محیط کار و بهبود عملکرد سازمان در زمینه ایمنی و بهداشت شغلی از طریق پیشگیری آسیبها و خطرات است.
ضرورت استقرار نظام مدیریت ایمنی و بهداشت شغلی در یک سازمان
عوامل زیانآور زیادی در محیطهای کاری مختلف وجود دارند که منجر به ضایعات انسانی و مادی فراوان میشوند. رعایت نکات ایمنی و بهداشت کار باعث سالم و بیخطر شدن محیطهای کاری و کنترل ضایعات میشود. اصولاً ایمنی را میزان فرار از خطر و دور کردن آسیبها تعریف کردهاند. رشته مهندسی ایمنی و حفاظت رشته با ارزش، وسیع و گستردهای است که مجموعه تدابیر، فنون، شیوهها و اصولی را در بر میگیرد که با به کار بردن آنها میتوان نیروی انسانی و سرمایه را در مقابل خطرات مختلف و محتمل در محیطهای کار به نحو موثری حفظ و حراست کرد و در نتیجه محیطهای کاری بیخطر و سالمی جهت افزایش کارایی کارکنان و سودآوری سازمان ایجاد کرد و خطرات و آسیبهای محیط کار را به حداقل خود رسانید. أشنا شدن با عوامل و عناصر زیانبخش و خطرات محیط کار و نحوه مقابله با آنها باعث میشود که نیروی انسانی شاغل در محیط کار احساس امنیت کند و کارآییاش افزایش یابد، همچنین وجهه، اعتبار و ارزش سازمان در انظار عمومی ارتقا پیدا کند
شناخت آثار سوء مواد شیمیایی، گازها، تشعشعات وسایر عوامل فیزیکی و شیمیایی زیانبخش محیط کار روی بدن انسان و حوادث ناشی از کار با وسایل و ماشینآلات، پیشبینی تدابیر، فنون و وسایل ایمنی لازم را برای هر یک از موارد مذکور ضروری و اجتنابناپذیر میسازد. هر اقدام ایمنی و بهداشت شغلی باعث ارتقاء سطح نسبی ایمنی در سازمان میشود. بررسیهای انجام شده پیرامون چگونگی وقوع حوادث در صنایع مختلف نشان داه است که علت اصلی آنها وجود((شرایط ناایمن» و «اعمال ناایمن» است که خود ناشی از سوء مدیریت و برخوردهای موردی و موضعی (و نه نظام گرایانه، بنیادی و راهبردی) با فعالیتهای ایمنی است.
ضمناً باید توجه داشت که آسیبها و خطرهای محیطهای کاری محدود به حادثه نمیشود. حادثه اثرات سوء آنی و فوری بر روی نیروی انسانی و عوامل مادی برجا میگذارد: حال آن که عواملی هستند که تاثیرهای سوء درازمدت بر سلامت انسان و محیطزیست میگذارد که شاید تاسالها قابل تشخیص نباشند که آنها را بیماری (عمدتاً بیماریهای حرفهای و امراض شغلی یعنی بیماریهایی که به سبب نوع کار عارض انسان میشود) مینامند.
به دنبال این تفکر و با تمرکز بر شناخت عامل بالقوه آسیبرسان (اعم از حادثه و بیماری). به عنوان نقطه آغازین بررسی در امور ایمنی بهداشت کار و محور قرار دادن انسان به عنوان کلید پیشرفت و تعالی سازمان، نظامی برقرار شده است که گردانندگان آن باید برنامه ریزی، سازماندهی، نظارت و کنترل همزمان را بر حوادث و همچنین بیماریها و در نتیجه ایجاد یک محیط سالم و ایمن کاری، داشته باشند.
اصولاً امروزه بسیاری از سازمانها برای هدایت و هماهنگکردن فعالیتهای هدفمند و نظامگرای خود از نظامهای مختلف جهانی مدیریت استفاده میکنند. در هر یک از این نظامهای مدیریت، رضایت گروه خاصی بیش از سایرین مورد توجه قرار گرفته است. این گروهها میتوانند مشتریان، کارکنان، صاحبان شرکتها و سهامداران، عرضهکنندگان، پیمانکاران، جامعه، گروههای مستقل و دولت باشند که به عنوان گروههای دینفع یا علاقمند شناخته شدهاند. بنابراین اگر قرار باشد رضایت همه گروههای علاقمند را فراهم کرد، باید به فعالیتها از جنبههای مختلف نگاه شود. این خود مستلزم استقرار نظام مدیریت و بهداشت شغلی نیز به عنوان یکی از راههای جلب رضایت بیشتر گروههای علاقمند و پیشگیری از ضرر و زیان است.
سازمان بینالمللی استاندارد (ISO) تلاش زیادی کرده است تا یک استاندارد بینالمللی برای نظام مدیریت کیفیت به جای استانداردهای ملی گوناگون تدوین کند که نتیجة آن تدوین استانداردهای سری ISO9000 برای نظام کنترل کیفیت فراگیر (جامع) بود که امروزه با آخرین ویرایش تحت عنوانISO9000-2000 مطرح است. این استانداردها اساس تدوین سایر استانداردهای نظامهای مدیریتی نظیر سری ISO 14000 یا استاندارد زیستمحیطی (تولید پاک) شده است.
استانداردهای نظامهای مدیریت ایمنی نیز عمدتاً بر همین فلسفه استوارند. به دلیل نیازمندی شدیدی که به نظامهای مدیریت ایمنی احساس می شد، استانداردهای زیادی در این زمینه تدوین شده است که در مجموع آنها را بر اساس ماهیتشان به دو دسته عمده میتوان تقسیم کرد:
الف – استانداردهای مدیریت ایمنی مربوط به مواد خطرناک، که هدف این استانداردها به حداقل رسانیدن خطرات ناشی از کار با مواد خطرناک است.
ب – استانداردهای مربوط به ایمنی و بهداشت شغلی کارکنان، که هدف این استانداردها به حداقل رسانیدن خطراتی است که افراد را در محیط کار تهدید میکنند. معروفترین این استانداردها OHSAS 18001 برای نظام مدیریت ایمنی و بهداشت حرفه ای است.
دلایل مهم برای استقرار نظام OHSAS 18001 عبارتند از:
1ـ اقدامات دولتها و سازمانهای دولتی برای تشویق بیشتر نظام خود کنترلی در سازمانها با ایجاد حس مسوولیتپذیری و قانونمندی در آنها به کمک نظام OHSAS 18001 بهتر اجرا میشود.
2ـ تغییر در قوانین و مقررات از طرف سازمانهای قانونگذار در ارتباط با نیازمندیها و الزامات عملکردی سازمانها به کمک نظام OHSAS 18001 بهتر اجرا میشود.
-3 انتظارات فزایندة کارکنان سازمانها برای داشتن یک محیط کاری ایمن، بهداشتی و بدون آلودگی با اجرای نظام OHSAS 18001 بهتر تأمین میشود. مزایای برپایی نظام OHSAS 18001
برپایی نظام OHSAS18001 در یک سازمان مزایای عمده زیر را در بر دارد:
1ـ همسویی اهداف و برنامههای نظام OHSAS با اهداف نظامهای تجاری
2ـ ایجاد یک چارچوب برای بهبود مستمر
3ـ ا مکان اجرای ممیزی بر اساس یک نظام مدون برای ثبت و صدور گواهی بینالمللی OHSAS 18001
4ـ شناخت کافی خطرات بالقوه موجود در محیط کار
5ـ ارزیابی ریسک ناشی از خطرات و کاهش آن به منظور پیشگیری و کنترل حوادث ناشی از کار
6ـ شناخت قوانین و مقررات مربوطه و در نتیجه کاهش هزینههای ناشی از خسارتهای احتمالی به واسطه عدم رعایت این قوانین و مقررات
7ـ ایجاد یک مجموعه مدون از خط مشی، روشهای اجرایی، برنامهها و اهدافی که بسیار موثر و کارآمد برقرار میشوند.
8ـ هدفمند کردن نظام ایمنی و بهداشت حرفهای و همچنین نگرش برنامهای و مستند به موضوعات مربوط
9ـ ساختار معین و مشخص برای مدیریت ایمنی و بهداشت حرفهای که مشخصکننده محدوده مسوولیتها نیز هست.
10ـ اعتماد بیشتر کارکنان به مدیریت به واسطه تلاش برای ایجاد یک محیط کاری ایمن و سالم و در نتیجه بالا رفتن انگیزه آنان برای انجام مطلوبتر کارها و وظایف سازمانی
11ـ بالا رفتن سطح آگاهی و دانش کارکنان در زمینه ایمنی و بهداشت کار
12ـ استفاده از توازن فکری بالقوه نیروی انسانی برای تقویت پایههای مدیریت ایمنی و بهداشت کار
13ـ فراهم شدن زمینه رقابت سالم و موثر بین سازمانها
محاسن نظامOHSAS 18001 برای کارکنان
نظام OHSAS 18001 بیشترین مزایا را هم برای کارکنان یک سازمان و هم برای سازمان به ارمغان میآورد زیرا:
1ـ مخاطرات محیط کار برای کارکنان به حداقل می رسد.
2ـ از امکانات سختافزاری موجود استفاده مناسب و بهینه میشود.
3ـ عملکرد ایمنی و بهداشتی سازمان بهبود پیدا میکند.
4ـ اعتبار و منزلت سازمان در انظار عمومی و از نظر مشتریان و مصرفکنندگان سازمان ارتقاء پیدا میکند و این خود باعث غرور و سربلندی کارکنان میشود.
راهبردهای (استراتژیهای) امور ایمنی و بهداشت حرفهای
1ـ برقرار کردن نظام مدیریت ایمنی و بهداشت حرفهای.
2ـ بالا بردن آگاهیهای بهداشت و ایمنی در سطوح مختلف سازمان ایجاد فرهنگ انجام کارها در قالب اصول و ضوابط تعیین شده در نظام.
3ـ بهبود وضعیت موجود بهداشت و ایمنی از طریق آموزش
4ـ مشارکت موثر نیروی انسانی شاغل در صنعت در زمینههای مرتبط با بهداشت و ایمنی.
5ـ کاهش احتمال بروز و ظهور عوامل بالقوه آسیبرسان از طریق بهبود فنآوری، بالا بردن کارآیی نیروی انسانی، ایمنیسازی ماشینآلات، محیط کار یا ایستگاههای کاری.
6ـ کاهش زیانهای ناشی از حوادث از طریق:
-کاهش خسارت ناشی از توقف
- کاهش هزینههای مربوط به درمان
-کاهش میزان پرداخت غرامتهای ناشی از کارافتادگی موقت یادائم یا مرگ کارکنان
-کاهش اتلاف وقت در اثر کار نکردن فرد/ افراد حادثه دیده
-کاهش اتلاف وقت به واسطه نگرانیهای ناشی از پیامدهای حادثه و امدادرسانی
- کاهش میزان خرابی دستگاه یا اتلاف مواد و در نتیجه ضایعات کمتر در تولید
-امکان خود ارزیابی توسط سازمان برای انطباق با یک نظام مدیریت ایمنی و بهداشت و ایجاد بستری مناسب برای بهبود مستمر در سازمان
7ـ ایجاد بستر مناسب برای ارتقاء بهرهوری و تعالی سازمان که مهمترین نتیجه ایجاد یک نظام مدیریت ایمنی و بهداشت شغلی است.
بهرهگیری از نظام کیفیت فراگیر در طراحی برنامههای ایمنی و بهداشت حرفه ای
امروزه متخصصان ایمنی دریافتهاند که فرآیندی که به طور مستمر از طریق اعمال مدیریت، منجر به بهبود کیفیت میشود دقیقاً همان فرایندی است که سالیان متمادی سعی در به کارگیری آن برای پیشگیری از صدمات انسانی، ضایعات مادی و وقایع زیستمحیطی داشته است. در واقع بهبود ایمنی از طریق یکپارچهسازی با مدیریت کیفیت جامع امکانپذیر است. بهترین عملکرد ایمنی را هنگامی میتوان به دست آورد که نظامهای مدیریت کیفیت و اصول مدیریت ایمنی یکپارچه شوند. ارتباط چشمگیر بین اصول مدیریت کیفیت و اصول مدیریت ایمنی آشکار است. بهترین عملکرد فقط هنگامی قابل دستیابی است که یک تغییر فرهنگی یکپارچه و منسجم برای کیفیت یا ایمنی «در مسیری که یک سازمان به طور روزانه طبق آن فعالیت میکند» اجرا شوند. «پیشگیری» باید نیرویی باشد که عملکرد بدون حادثه را همواره دنبال کند. حادثه به معنای رویداد ناخواسته، غیرمنتظره و برنامهریزی نشدهای است که منجر به مرگ، بیماری، جراحت و معلولیت شود. نظامی که روی اجرای درست همه فعالیتها در بار نخست متمرکز میشود. کارآمدتر از نظامی است که به طور مداوم حوادث را تحلیل میکند تا ارقام و اطلاعاتی را استخراج کند و بر اساس آنها اقداماتی برای اصلاح بهبود و توسعه به عمل آورد. اگر رهیافتها و اقلامات سنتی ایمنی جای خود را با ابتکارات کیفیت عوض کنند، پیمودن مسیر منتهی به «حادثه صفر» و دستیابی به یک محیط ایمن و کاملاً بیخطر کاری آسانتر و بهتر میسر میشود. یکپارچهسازی نظام مدیریت ایمنی و مدیریت کیفیت، سبب یک دگرگونی فرهنگی چشمگیر میشود و این فرآیند باید بخوبی به مرور زمان طرحریزی و اجرا شود.
هنگامی که مدیریت، حقوق کارکنان خود را همانگونه که حقوق مشتریان خود را در نظر دارد، مورد توجه قرار دهد. هدف نهایی
«حادثه صفر» دست یافتنی میشود. بدیهی است که وقتی در محیط کار، ایمنی انسانها بالاترین هدف و ارزش تلقی میشود. حوادث خود بخود حذف خواهند شد. سازمانهایی که به وعدههای خود عمل میکنند و از کارکنانشان در مقابل خطرات محیط کار حفاظت میکنند. شاهد توسعه ایمنی خواهند بود. در حالی که سازمانهایی که ارزش بهبود ایمنی عملیاتشان را درک نمیکنند، همچنان شاهد سقوط ارزشهای انسانی و کاهش سودآوری و رشد هزینههای عملیاتی خواهند بود و کارکنانشان احساس فقدان رضایت شغلی خواهند کرد.
ادغام و یکپارچگی مفاهیم کیفیت و ایمنی و بهداشت شغلی
مفهوم کیفیت مورد استفاده در نظام کیفیت جامع که باعث رضایت مشتریان خارجی میشود، باید در نظام ایمنی و بهداشت شغلی برای رضایت «مشتریان داخلی» سازمان (یعنی کارکنان نیازمند به ایمنی و بهداشت) نیز مورد استفاده قرار گیرد. در پرتو چنین رویکردی است که برنامههای ایمنی در نظام کیفیت جامع یک سازمان یکپارچه میشود و به طور آشکار رضایت خاطر «مشتریان داخلی» را فراهم میآورد. برنامههای ایمنی هنگامی که در فرهنگ سازمان ادغام شوند، بسیار موثر و کارآمد عمل میکنند. در واقع بهترین عملکرد سازمان تنها هنگامی دست یافتنی است که کیفیت در ایمنی و بهداشت شغلی نیز در نظر گرفته شود. یعنی شرایط و مبانی کیفیت در عملیات ایمنی وبهداشت شغلی رعایت شود.
نشانههای فقدان کیفیت در ایمنی و بهداشت شغلی در یک سازمان:
اصولاً در سازمانهای بیتوجه به نکات ایمنی، مانند سازمانهای بیتوجه به موضوع کیفیت، نشانههای یکسانی وجود دارند که میتوان از آنها برای شکل دادن به یک رویکرد مثبت برای بهبود ایمنی استفاده کرد. این علائم به شرح زیر هستند:
1ـ کالاها یا خدمات ارایه شده در چنین سازمانهایی به طور معمول با الزامات موافقت شده، اعلام شده یا نوشته شده سازگاری ندارد.
در مورد ایمنی در این سازمانها باید گفت که چگونگی رسیدن به اهداف ایمنی به وضوح در خط مشی ها، روشهای اجرایی و دستورالعمهای مکتوب آورده نشده است. ایمنی با انجام درست کارها (بر اساس دستورالعملهای توافق شده) حاصل میشود. بدون اهداف صحیح و شفافسازی و ابهامزدایی اهداف، کارکنان مرتبط نمیتوانند برای این که کارها چگونه اجرا شده و چه چیزی باید به دست آید، توافق کنند. سازمانی قادر است بهترین عملکرد ایمنی را داشته باشد که توافق وتفاهم لازم رادر کارکنان برای اجرای دستورالعملهای کاری، به دست آورده باشد. درغیر این صورت «عدم انطباق» امری عادی خواهد بود، بدین معنی که بهترین عملکرد به دست نخواهد آمد و حوادث و بیماریهای شغلی کماکان وجود خواهند داشت.
2 – سازمان دارای عملیات و فرآیندهای فراوانی برای بازرسی و اقدامات اصلاحی هزینه زا به منظور راضی نگهداشتن مشتریان است.
از دیدگاه ایمنی، این موضوع به معنای اصلاح اشکالات در تجهیزات و عملیات به سبب طراحی ناصحیح آنها، نقص فنی آنها یا انجام ندادن صحیح کارها است که منجر به دوبارهکاری درعملیات میشود و هزینههای اضافی ایجاد میکند. سطح ایمنی در سازمان مستقیماً به درجه اهمیت طراحی اولیه ماشینآلات، ابزار و واردات، فرآیندها و روشهای کاری ارتباط دارد.
«دمینگ» متخصص پرآوازه کیفیت معتقد است که: کیفیت باید در طراحی ایجاد شود» و منظور او این است که: «وابستگی رسیدن به کیفیت از طریق بازرسی باید کنار گذارده شود و با ایجاد کیفیت در محصول در نخستین مرحله، یعنی طراحی، نیاز به بازرسی بعدی حذف شود.»
در مورد ایمنی باید گفت که: «ایمنی از میز طراحی آغاز میشود.» سازمانها سطحی از کیفیت را باید هدف قرار دهند که توسط فرایندهای طراحی قابل دستیابی و اجرا باشد.
عامل مهم در پیشگیری از حوادث، «طراحی فرایند، وسیله و ماشین به گونهای است که در برابر خطاها مقاوم باشد.» رویه رایج برای دستیابی به هدف و «مقاوم بودن در برابر خطاها»، طراحی یا باز طراحی ماشینها، تجهیزات و ابزار (به طور کلی سختافزارها) به گونهای است که امکان خطای انسانی را نامتحمل یا غیرممکن سازد.
طراحی به صورت «مقاومت در برابر خطا» یا «ایمنی از طریق طراحی»، در مورد سختافزارها (ماشینآلات، تجهیزات، تاسیسات، ابزار و ادوات و …) و نرمافزارها (روشهای اجرای کار، مدیریت و طراحی سازمانی، تخصیص وظایف بین انسان و ماشین) اساس کارهاست.
طراحی صحیح، اصل کلیدی در دستیابی به ایمنی، بدون تحمیل شدن خسارات انسانی و مالی برای انجام دوبارهکاریها و عبرتگیریهاست و بهبود مستمر را به دنبال دارد. در فارسی هم ضربالمثلهای معروف: «تجربه را تجربه کردن خطاست» و «در مسائل ایمنی اغلب اوقات تجربهگران تمام میشود»، همین مفهوم را میرسانند. بدین طریق احتمال ایجاد خطر را در همان نطفه خفه میکنند.
سازمانهایی که به طور مداوم درگیر حل کردن مشکلات پیش آمده هستند. در یک وضعیت انفعالی قرار دارند و هزینههای بیشتری را برای حل مشکلاتشان متحمل میشوند. برعکس سازمانهایی که به ارزش پیشگیری واقفاند و اقداماتی برای پیشگیری به عمل میآورند. هزینههای کمتری خواهند داشت. همواره باید توجه داشت که سازمانی که به ارزش مآلاندیش و پیشگیری واقف است و «پیشگیری» را یک بخش حیاتی از عملیات روزانه خود قرار میدهد، از دیگر سازمانها که همواره برای حل مشکلات خودکار میکنند. گوی سبقت را خواهد ربود. پیامهای معروف حفاظتی همچون: «بهداشت هم آسانتر و هم کمخرجتر است و مشکل درمان را هم به دنبال ندارد»، «پیشگیری موثرتر، آسانتر و بهتر از درمان است»، «پیشگیری امروز را به علاج فردا موکول نکنید» و «با پیشگیری خطرات، سلامت و سعادت خود و خانوادهتان را حفظ کنید»، همه ناظر بر همین موضوع است.
3– مدیریت، تعریف استاندارد و واضحی از کیفیت ارایه نکرده است
.در چنین سازمانی هر کس، کار و عملکرد خود را همان طور که دلش میخواهد ارایه میدهد. در مورد ایمنی هم باید گفت که مدیران و کارکنان این واقعیت را نمیدانند که «همه حوادث قابل پیشگیری هستند» و بنابراین در چنین محیطی، عملکرد بدون خطا در دست یافتنی نیست، چون خود سازمان استانداردهایی از عملکرد را مقرر کرده است که مطلوب نیستند. سازمانی که صادقانه به انجام عملکرد التزام دارد، هیچ استانداردی را به جز «حادثه صفر» به عنوان هدف درازمدت خود نخواهد پذیرفت. هنگامی که این انتظار در سراسر سازمان اعلام شود و انتشار یابد، کارکنان بهتر قادر خواهند بود تا به طور مداوم خود را در راستای حرکت به سوی بهترین عملکرد ایمنی، بهبود بخشند.
4 – مدیریت بهای تمام شده «عدم انطباق» را نمیداند.
مطالعات نشان میدهد که به طور معمول 35 درصد هزینههای عملیاتی سازمانها مصروف انجام دوبارهکاریهایی میشود که در نخستین بار درست اجرا نشدهاند. در قلمرو ایمنی، هزینه عدم انطباق (عدم انطباق با الزامات قانونی یا الزامات سازمانی مانند روشهای اجرایی، دستورالعملها، آییننامهها و…) میتواند غیرقابل بخشش و غیرقابل جبران باشد، زیرا که نتیجه عدم انطباق در ایمنی، در خوشبینانهترین وضعیتها، صدمات و لطمات جسمانی و روانی، درد و رنج شدید در حوادث، از دست رفتن اعضا و جوارح بدن (نقائص جسمانی و معلولیت) و در نهایت مرگ است. به این ضایعات باید خسارات مادی ناشی از خرابی و آسیب به ماشینآلات، تجهیزات، ابزار و ادوات، مواد و غیره را نیز افزود. فارغ از این خسارات، لازم است سلب اعتماد مردم و افکار عمومی از سازمان که در نتیجه حوادث به وجود میآیند را نیز در نظر گرفت. زیانهای ناشی از عدم انطباق، مجموعه هزینههای مستقیم و غیر مستقیم است .
نکتهای که در مورد زیانهای ناشی از عدم انطباق باید یادآوری کرد آن است که بیمه تنها درصد محدودی از خسارات وارده (قسمتی از خسارتهای مستقیم) را پرداخت میکند. هنگامی که همه ضایعات عدم انطباق (هزینههای حل مشکل، اقدامات اصلاحی، دوبارهکاریها و …) را در نظر بگیریم اهمیت صحیح کارها در همان نخستین بار، مشهود میشود.
ث – مدیریت انکار میکند که مجموعه خود او (مدیریت) مسبب اصلی ایجاد مشکلات است.
در این مورد، درباره ایمنی، متخصصان بر این باورند که به جای جست و جوی بینشها و عملکردهای ضعیف و نادرست در کارگران، باید در جستو جوی مشکلات مدیریتی بود که به سوی سطوح پایین سازمان (کارکنان) سرازیر و منجر به بروز حوادث میشود. بررسیها نشان میدهد که مدیریت، مسوول 94 درصد همه نتایج خوب و بد سازمانی (از جمله حوادث) ست. کارگر جزء کوچکی از سیستم است و کار کارگر به اصطلاح اضافه کردن آخرین ادویه به غذای دستپخت سیستم مدیریت است، لذا سهم کارگر در ایجاد یک حادثه بسیار کم است و در اکثر قریب به اتفاق موارد ایجاد حادثه تنها به سبب قصور کارگر نیست .نقایصی که ناشی از طراحی ضعیف، نصب نادرست، نگاهداری غلط و تصمیمهای بد مدیریت است. سهم آنها معمولاً اضافه کردن آخرین ادویه به یک غذای سمی است. غذایی که مواد آن از قبل به مدت درازی مشغول پخت بوده است.
مجموعهای از عوامل مادی و انسانی دست به دست هم میدهند و زمینه، شرایط و بستری را فراهم میکنند که منجر به حادثه میشود و
کار کارگر و نقش کارگر در ایجاد آن، یکی از موارد است. متاسفانه در غالب موارد، برای پیشگیری از حوادث، نظام مدیریت، که
میتواند علت اصلی و بنیادین عدم انطباق باشد، فراموش می شود و بهبود پیدا نمیکند، بلکه در نهایت یک روش اجرایی یا دستورالعمل، بازنگری و بازنویسی شده و به کارگران آموزش داده میشود که در نتیجه کارساز نخواهد بود و نظام مدیریت بدون تغییر باقی میماند.
برای حل مشکلات ایمنی و بهداشت شغلی، مجموعه علل،عوامل و اسباب ایجاد حوادث و بیماریها (و تاثیر متقابلشان برهم) باید بررسی شوند، نه فقط جزیی از کل یا تنها یک قسمت از فرایند کاری، همواره باید توجه داشت که تقابل صحیح سه جانبه بین «انسان – سازمان – فنآوری» در پرتو طراحی صحیح، میتواند همواره ضامن اصلی ایمنی و کارآیی سازمانها باشد.
اهمیت آموزش
با توضیحات فوق، آموزش نکات ایمنی به کارکنان سازمان یک امر حیاتی است. کارکنان باید درک کنند که چه چیزی از آنها انتظار میرود. به علاوه آنها باید چگونگی اجرای کارها را به روش ایمن و مطمئن بدانند و مهارتهای لازم وشرایط احراز مربوط به شغل مربوط را دارا باشند فرایند آموزش باید این اطمینان و تضمین را ایجاد کند که هر یک از کارکنان از جمله کارکنان ارشد اجرایی، قواعد و ضوابط ایمنی را به خوبی درک کرده است. همه کارکنان باید بدانند که ایمنی «وظیفه دیگران»، مثلاً مهندسین یا سازمان ایمنی و بهداشت حرفهای سازمان، نیست، بلکه بازرس و متخصصین ایمنی نقش مشاور را در شناسایی خطرات و ارایه راهحلهای اصلاحی دارد
و آنها خودشان باید نکات ایمنی را به طور کامل در عمل اجرا کنند و جدی بگیرند. اجرا کردن نکات ایمنی، یعنی عملی کردن آن چه که در فرآیند آموزش ایمنی فرا گرفته شده است، مستقیماً به عهده کارگر است و توسط آنها باید پیاده و اجرا شود.
در عمل هیچ اتفاقی نخواهد افتاد مگر این که مدیریت ارشد سازمان از طریق تعیین و تبیین اهداف و التزام به آنها، امکان وقوع آنها را ایجاد کند. مدیریت باید زمینه و شرایط کافی را برای حصول اطمینان از اتفاق افتادن تغییرات مورد نیاز را فراهم کند و سکان رهبری عملیات ایمنی را همواره در دست داشته باشد. بنابراین برای کمک به سازمان در برآورده شدن اهداف درازمدت، اهداف کوتاه مدت باید تعیین شود و اولویتهای آنها مشخص شود.
نقش فرهنگ
نکته دیگر در مورد کیفیت و نیز ایمنی، نقش فرهنگ است. فرهنگ باعث «نهادینه شدن» نکات ایمنی میشود. فرهنگ یک سازمان متشکل از باورها، ارزشها، اهداف، ماموریتها، اقدامات عملکردی، آداب و تشریفات و احساس مسوولیت در برابر کارگران، مشتریان و جامعه است. یعنی تمام آن چه که از آن به یک «نظام رفتاری مورد انتظار» یاد و تعبیر می شود کیفیت یا ایمنی بهبود نخواهد یافت مگر آن که این نظام رفتاری مورد انتظار به طور مداوم تغییر پیدا کند. متاسفانه تغییر در فرهنگ به آسانی وبه سرعت دست یافتنی نیست و زمانبر است. در مبحث ایمنی همیشه گفته شده است که «فرهنگ، کلید است.»